روستای میانا

این وبلاگ برای خدمت رسانی به همولایتی های عزیز ایجاد گردید

روستای میانا

این وبلاگ برای خدمت رسانی به همولایتی های عزیز ایجاد گردید

عکس قدیمی


نظرات 4 + ارسال نظر
حسن یوسفی میانائی چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 20:25

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بی‌سر و سامانی من
بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده‌ی نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحه‌ی روی ز انظار، نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه‌ی دل میدادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله‌ی نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!
رفت آن یار داغ و صد اندوه به دل داغدار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافله ایم او به منزل رسید و بار نهاد
روحتان شاد و یادتان گرامی

اشنا جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 22:54

خدارحمت کنه اقای نورعلی یوسفیان رو خیلی پدرمهربان ول سوز بودیاد اون موقع ها که دبیرمون بود یادش بخیر روحش شاد من همش فکر اون سال هاست

پاکباخته جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 23:27

عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن ادمها
از اونا فقط خاطره هاشون بجامیمونه
خداوند هر دو عزیز را رحمت کند.

میانا یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 17:36

خدا رحمتشان کند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد