خاستگاه مراسم تیرماه سیزده :
یکی از مراسم های زیبا که از گذشته مورد توجه وارزش مردمان این محل بود لال شو میباشد که متاسسفاانه در مرز فراموشی قرار گرفته است
در گاه شماری ایرانی، روزهای ماه یک نام ویژه دارد و نام هر یک از ماه های دوازده گانه نیز در شمار روزهای ماه جای داشت برای نمونه:
روز نخست هر ماه اورمزد،دوم هر ماه بهمن ، سوم هر ماه اردیبهشت ، هفتم هر ماه امرداد ، روز دهم هر ماه مهر، روز سیزدهم هرماه تیر ، در19هر ماه فروردین و روز بیست و سوم، باد نام دارد.طبق نظریه های باستانی نام ها متعـلق به سی فرشته نگاهبان روزها و ماه ها بوده است.
هرگاه ماه و روز همنام می شدند به یمن این همنامی جشنی بر پا می شد. برای نمونه فروردینگان در روز فروردین و ماه فروردین ( ۱۹ فروردین )، خردادگان، روز خرداد در ماه خرداد و مهرگان در روز مهر از ماه مهر ( ۱۰ مهر ) برگزار می شد.
تا هنگام گاهشماری خیام در گاه شماری، ماههای 31 روزه نبود. همه ماهها 30 روزه بودند و پنج روز و شش ساعت بازمانده را به نام « پنجه» در پایان سال جای می دادند. از زمانی که ماههای بهار و تابستان 31 روزه شد پس از ماههای فروردین روزهای ماههای گاه شماری پیشین یک روز جابجامی شود. به همین علت میزان روزهای ماه های باستانی به شمار ماههای پشت سر گذاشته روز ها نیز جابجا شدند. برای نمونه روزهای اردیبهشت ماه که یک ماه 31 روزه را پشت سر گذاشتند یک روز جابجا شدند. روزهای خرداد دو روز، تیرسه روز، امرداد چهار روز، شهریور پنج روز و ماههای مهر تا اسفند که هر کدام شش ماه 31 روزه را پشت سر گذاشته اند شمار روزهایشان شش روز جابجا گشته است. از این روی تیرگان بجای آنکه در 13 تیر کنونی برگزار شود، سه روز زودتر در دهم تیر برگزار می شود. و مهرگان بجای آنکه در 16 مهر برگزار شود، شش روز زودتر در دهم مهر برگزار می شود. نباید دهم تیر ماه کنونی که تیر نام دارد با دهم مهر که مهر نام دارد یکسان شمرد. زیرا ده تیر همان 13 تیر باستانی است و ده مهر همان 16 مهر باستانی است.
دو جشن هستند که هنوز پس از گذشت هزاران سال، در مازندران برگزار می شوند و در دیگر جاهای ایران به دست فراموشی سپرده شدند. یکی جشن مردگان است و جشن مردگان برابر با پنج روز آخر سال تبری است « پتک تبری یا پنجیک دیلمی » که در پیوند با بازگشت فروهر درگذشتگان است. در این گاه ، مردم به گورستان ها می روند و برای آمرزش روان مردگان خویش خوراک می دهند شناخته می شود و دیگری جشن تیرگان است که به نام «تیرماه سیزده شو» در سیزدهمین روز تیر ماه تبری برابر با 12 آبان برگزار می شود.
چرا تیرماه تبری در آبان ماه شمسی قرار دارد ؟
چگونگی جابجا شدن زمان برگزاری جشن را باید درچگونگی گاه شماری تبری جست. در گاهشماری تبری، دیلمی، سنگسری و ارمنستانی...شش ساعت بازمانده آخر سال در شمار نمی آمد و پیامد آن در هر چهار سال 24 ساعت( یک روز) گاه شماری جابجا می شد ( همان سال کبیسه ). با گذشت 120 سال از انباشت این شش ساعت های بازمانده در آخر سال یک ماه بدست می آمد که در گاه شماری باستانی این یک ماه را در هر 120 سال بر شمار ماههای سال می افزودند و سال سیزده ماهه پدید می آوردند تا ماههای سال به گردش در نیایند. ایرانیان، ماه افزون شده را آنچنان با جشن و شادی و آفرین یزدان سپری می کردند که همگان را آرزو بر این بود که در جشن 120 ساله زنده باشند و آن شادمانی را ببینند. و این جمله که « الهی 120 ساله شوی » از این جا برخاسته است.
نقل است که در گاهشماری تبری، ارمنی، دیلمی این شش ساعت های بازمانده آخر سال، روز یا ماه به شمار نمی آمد و در پیامد آن ماهها به گردش در می آمدند از اینروست که تیرگان در مازندران در آبان و نوروز ماه (عئید ماه) در تیر ماه پدیدارمی شوند.اما برای ماندگاری تیرماه تبری در آبان ماه شمسی در روایتی آمده است که در دوران صفویه و با پایان یافتن فرمانروایی تبری ها بر سرزمین خویش، اختر بینی به فراموشی سپرده شد و تیرگان و نوروز برای همیشه در آبان و تیر نگه داشته شدند ؛ در روایتی دیگر نقل شده است که از زمان خسروپرویز، در پی نابسامانی های کشور، محاسبهً کبـیسه به دست فراموشی سپرده شد و در نتـیجه، با گذشت زمان آغاز سال، یعـنی فروردین از اول بهار ( ورود خورشید به برج حمل)به اول تابستان (ورود خورشید به برج سرطان) کشانده شد. اما در این زمینه ابوریحان بیرونی می نویسد :
ایرانیان وقتی که سالهای خود را کبـیسه می کردند، فصلهای چهارگانه را با ماههای خود علامت می گذاشتـند. زیرا این دو بهم نزدیک بودند؛ فروردین ماه اول تابستان، تیرماه اول پائیز، مهرماه اول زمستان و دی ماه اول بهار بود و روزهای خاص در این فصل داشتـند که بر حسب فصلهای چهارگانه، به کار می بستـند و چون کبـیسه اهمال شده، اوقات آنها بهم خورد
اسامی ماه های تبری که آغاز آن از دوم مرداد ماه شمسی است به ترتیب عبارتند از : ۱ - فردینه ماه ۲ - کرچه ماه ۳ - هر ماه ۴ - تیرماه ۵ - ملارماه ۶ - شروینه ماه ۷ - میر ماه ۸ - اونه ماه ۹ - ارکه ماه ۱۰ - د ماه ۱۱ - وهمنه ماه ۱۲ - نوروز ماه .
اسامی ماه ها در گاه شمار دیلمی یا گیلانی کمی متفاوت است آغاز سال دیلمی از هفدهم مرداد است و ماه های آن به ترتیب عبارتند از : ۱ - نوروزماه ۲ - کورچ ماه ۳ - اریه ماه ۴ - تیرماه ۵ - مردال ماه ۶ - شریر ماه ۷ - امیرماه ۸ - اول ماه ۹ - سیاماه ۱۰ - دیاماه ۱۱ - ورفنه ماه ۱۲ - اسفندارمد ماه.
لازم به ذکر است تیرماه در تـقویم مازندرانی (مانند تـقویم فرس قدیم ) مصادف با آبان ماه در تـقویم جلالی (تـقویم شمسی) است و آغاز سال در مرداد ماه مانده است اما مردم آن پنج روز و شش ساعت باقیمانده را که در تبری به نام پتک است از اول فروردین تا ۵ فروردین شمسی پس از پایان « اونه ماه » و در دیلمی از ۱۶ تا ۲۰ فروردین ماه شمسی و پس از پایان « اول ماه » حفظ کرده اند. « جشن مردگان » در این زمان برگزار می شود.
جشن تیرماه سیزده :
در ایران از کهن ترین زمان، در هر ماه جشنی که نام آن ماه را داشت، برگزار می شد. از این جشن های دوازده گانه تـنها جشن تیرگان با نام تیرماه سیزه شو ( شب سیزده تـیرماه) هنوز در مازندران برگزار می شود. ولی برگزاری جشن های دیگری چون فروردین گان، اردیبهشت گان و.. به دست فراموشی سپرده شده است. جشن تیرگان روز سیزدهم ماه تیر ( روز تیر ) است.
افزون بر یکی بودن نام روز و ماه ، جشن تیرگان را سالروز حماسهً معـین کردن مرز ایران با تیراندازی آرش و شب تولد حضرت علی ( ع) همزمان می دانند و می گویند پیروزی کاوه بر ضحاک نیز در این روز اتفاق افتاده است.
از اتفاقات یاد شده تعیین مرز ایران به توسط تیراندازی آرش مشهور تر است بطوری که ابوریحان بیرونی در التفهیم آورده است : ... بدین تیرگان گفتـند، که آرش تیر انداخت از بهر صلح منوچهر که با افراسیاب ترکی کرده است، بر تیر پرتابی از مملکت؛ و آن تیر گفـتـند : او از کوه های طبرستان بکشید تا بر سوی تخارستان. ابوریحان پیدایش جشن تیرگان و شرح برگزاری آن را در آثارالباقیه به تفضیل آورده، و برای پـیدایی آن دو سبب نقل کرده است؛ یک سبب تیراندازی آرش برای مرز ایران و توران بود که.. کمان را تا بنا گوش خود کشید و خود پاره پاره شد. و تیر از کوه رویان به اقصای خراسان که میان فرغانه و تخارستان است.
نشانه های برگزاری جشن تیرگان، از قرن ششم به بعـد در سند های تاریخی اندک است. در روزگار ما، فقط در شهرهای مازندران مراسم « تیرما سیزه شو » بر جای مانده است. . محاسبه فصل ها، فعالیتهای کشاورزی و جشنهای کهن بر پایهً تـقویم محلی مازندرانی تا یک نسل پیش رایج بود.
مراسم ویژه ی « تیرماه سیزده شب » :
« لال بازی » :
یکی از رسوم ویژه ی این شب است ؛ شگون چوب خوردن از لال نیز از دیگر مراسم مخصوص این جشن است، به گونهای که در برخی از شهرها این مراسم به « لال شو = لال شب » معروف است. بدین ترتیب که شخصى که او را خوشقدم مىدانند، در این شب با لباس مبدل، دستمالی به سر بسته و صورتش را سیاه میکند و مانند لالها با کسی حرف نمیزند و چند نفر او را همراهی می کنند. این شخص که او را لال، لال مار و لال شیش میگویند با همراهی چند نفر وارد خانههای محل میشود و با چوب و ترکهای ( شوش یا شیش ) که از درخت داغداغان (تهدانه) در دست دارد ، ضربهای به ساکنان خانه میزند. او ( لال ) مخصوصاً به سراغ زنان نازا، حیوانات اهلی نازا، دختران شوهر نکرده، و درختان بی میوه می رود و با ترکه به آنها می زند. یک نفر از حاضران پا در میانی کرده و ضمانت می کند که مثلا : این زن یا آن درخت یا آن دختر را نزن. من ضمانت می کنم که باردار شود، میوه بدهد، به خانه شوهر رود. صاحب خانه ها، به آنان شیرینی، گندم برشته، برنج، گردو یا خوراکی دیگر می دهند و آمدن لال را به خانه و کاشانه خود به فال نیک می گیرند و باور دارند که «لال»هر کس را بزند تا سال دیگر مریض نمیشود در بعضی از نقاط مازندران پس از رفتن لال، صاحب خانه ترکه " توت شیشک " را ( که لال در همه ی خانه ها می گذارد) در بـین چوب های سقـف خانه گذاشته و معـتـقدند که برکت بام را زیاد و حیوانات موذی مثل موش و سوسک و ... را دفع می کند. در حین انجام این مراسم کسى نباید صحبت کند، زیرا جریمه مىشود.
شال اندازی :
درشب تیر ماه سیزده، مراسم شالاندازى نیز انجام مىشود. در این مراسم نوجوانان به پشت بام خانه ها می روند و دستمالی را به ریسمان می بندند و به خانه ها می اندازند تا صاحب خانه کشمش، نخود چی، پول و .... در گوشه دستمال ببنددو به آنها هدیه دهد.
آب پاچی :
در روز تیر ماه سیزده پاچیدن آب به یکدیگر را خوشیمن مىدانند
فال حافظ :
از رسم های دیگر تیرما سیزه شو فال گرفتن با دیوان حافظ است که در شهرها، روستاها و تقریباً همه خانه ها - حتی اگر لال هم به خانه نیاید - مرسوم است. در این شب ، برای همهً حاضران فرصتی است که خوب و بد نیت خود را از حافظ، که " به شاخ نبات " قسمش داده اند، جویا شوند. در روستاها و خانواده هایی که " حافظ خوان " نباشد، حاضران با دوبـیـتی خواندن، فال می گیرندودر بعضی جاها نیز مردم هر خانه دور هم جمع می شوند و به نقل داستان ها و قصه ها می پردازند .
جشن و پایکوبی :
جشن و پایکوبی بخش دیگری از این مراسم است که معمولا نوازندگان محلی با سورنا می نوازند و مردم به شادمانی و پایکوبی می پردازند.
پذیرائی ویژه ی « تیرماه سیزده شب » :
آماده کردن خوراکیهای سیزدهگانه جشن را کامل می کند. با اشاره به واقعه ی تاریخی جنگ افراسیاب و در محاصره بودن مردم آن زمان پختن گندم و میوه خصوصا « به » یکی از رسوم ویژه ی این شب است . اساسا پذیرائی از میهمانان با آجیل و شیرینی و تنقلات که از نظر تنوع به سیزده برسد ؛ در این جشن مورد توجه قرار می گیرد.
مراسم تیر ما سیزده یا لال شو در اخرین ماه پاییزدر ماه های طبری که به ماه« تیر ما» مشهور بود برگزار می شد
این مراسم به این گونه بود قبل از تاریکی یک نفر به عنوان لال که حرف هم نمیزد ویکی به عنوان لال مار بودند زمانی که پاسی از شب گذشته می گذشتد به منزل تک تک ساکنین میرفتند و اشعاری به این شکل میخواندند
لال انه لالگ انه کال کاله بالگ انه حل نوو حلوم نوو
لال لینگ رها نوو لال مار رسوا نو ارزونیه فراونیه
قبل ان از درخت توت چوب های را میگرفتند ودور ان رابا طناب می بستند ومقداری از چوب به همراه لال مار نگهداری می شد وقتی وارد منزل می شدند لال تمام ساکنین خانه را به ارامی با چوب می زد ولال ما ر هم یکی از چوب ها را در پشت بام می انداخت مادر خانه هم رسم سپاس برای اینکه برکت را به خانه ی ایشان اوردهدیه ای مثل دشو حلوا یا جوراب پشمی دستبافت میداد وقتی سپیده ی صبح طلوع میکرد مادر خانه ابتدا با ان چوب گاو را می زد واز طویله بیرون میکرد بعد مرغ ها را بیرون میکرد سپس به درختی که محصول کم میداد می زد تا در سال بعد پر ثمر گرد
یکی از مواردی که قابل توجه می باشد نیت پاک ،صداقت در گفتار ورفتار انان در شکل دهی این مراسم ها تا ثیر شگرف داشت و به گونه ای بود که به واقعیت می پیوست چه زیبا میشود اگر در هدایت این ایین کهن به نسل جدید، ما هم کوشا باشیم. ان شا الله.
نویسنده:منصور جعفری میانایی
نوروزو آیین هایش
مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز / موسم می زدن و بوس و کنار آمد باز
دکه زهد ببندید در این فصل طرب / که بگوش دل ما ،نغمه تار آمد باز
امام خمینی(ره)
نورور، همیشه نشان زندگی دوباره است
بهار؛ یعنی ، قیامت آشکار
حتی اگر چون جام ، دلی خونین داشته باشیم،
دیگران باید لبی خندان، از ما ببینند
«با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام»
تازه شدن دوباره، مجالی است برای تحوّل و طراوت
در بهار و نوروز اگر غمگین هم باشیم
بدانیم طبیعت از کار ما گره گشایی خواهد کرد
«چو غنچه، گر چه فروبستگی است کارجهان
تو هم چو باد بهاری، گره گشا می باش»
بهاران خجسته باد!
آیین های نوروز
آمد از پرده برون دلبر رعنای بهار باید از خانه برون شد به تماشای بهار
به صنم خانه گلزار برو وقت بهار بشنو از بلبل سودازده نجوای بهار محمود شاهرخی
نوروز، جشن آغاز سال، (عید فصل) ، اول سال شمسی که با اولین روز بهار
آغاز می شودو قدمتی بیش از سه هزال سال دارد یکی از کهن ترین و شیرین ترین
جشن های به جا مانده از دوران باستان است ومراسم وآداب آن ، که طولانی،
پیچیده،وشادمانه است،در طول یک مدت دوهفته یی ، به زندگی عمومی ، هیجانی
تازه ومعنایی رمزی می بخشد وطولانی ترین عید عمومی در ایران محسوب می شود
وتمام ایرانیان ،در اجرامراسم آن شوق وعلاقه ای واحد و مشابه دارند.
در افغانستان نیز نورور آغاز سال است و علاوه بر ایران و افغانستان ،
کشورهای تاجیکستان ،قرقیزستان ،قزاقستان ،ترکمنستان ، جمهوری آذربایحان ،
بخش هایی از هندوستان و پاکستان، کرد های ترکیه و...نوروزرا جشن می گیرند.
چهارشنبه سوری
بعضی از محققان ، احتمال داده اند از اینکه ، شاید چهارشنبه بودنش مربوط به چها رفصل سال باشد.
این آیین ؛ یعنی ، مراسم افروختن آتش ، چهارشنبه آخر سال،غالبا" یک
روز تا یک هفته قبل از نوروز، در شب آخرین چهارشنبه قبل از عید ، در ایران و
بعضی از کشورها برگزار می شود.در طی این مراسم که نوعی جشن آتش ، محسوب می
شود ،در تمام شهرها ،وحتی در تمام دهات ، مقارن غروب آفتاب در کوچه ها
وخانه ها ، بوته ها وهیزم را آتش می زنند ومرد وزن ، پیر وجوان ، خُرد و
کلان با شوق وشادی کودکانه ا ی ، از روی توده های آتش می جهند.همصدا ، به
آتش خطاب می کنند وبا لحن دعا می گویند: «آتش سوری ، آتش،آتش! سرخی تواز
من ،زردی من از تو.»
آتش ، رمز ی از آفتاب است، به علاوه ، با توجه به آنکه در زمستان ،
آفتاب کمیاب است وبه ندرت دیده می شود ، کسانی که از روی آتش ،مقارن غروب
آفتاب جست وخیز می کنند ، به طور رمزی می کوشند تا خورشید غروب کننده را ،
به رقابت با آتش وبه تابش بیشتر تشویق نمایند وبدینوسیله ، اورا در آخرین
روزهای زمستان ، از خمود گی فصل سرما ، بیرون آرند.
شایان ذکر است در بعضی از جاها از جمله در گیلان ، مازندران و گلستان
در چهارشنبه آخر سال ، آش ترش همراه با انبوهی از گزنه ( گزنه آش)، درست
می کنند و اطرافی ها و دوست و فامیل با شادمانی جمعی آن را تناول می
نمایند.
پنجشنبه آخر سال
این آیین خوب - که اختصاص به زیارت اهل قبور دارد – و رنگ دینی و
اسلامی گرفته ، بازمانده از ایران باستان است . این روزها ،که درآن روز ،
صدقه وخیرات به صورت پول،غذا،حلوا،واحیانا" به صورت لباس نو - که برای
مراسم عید، مورد احتیاج فقراست و در قبرستان بین آنها تقسیم می شود - « روز
برات» نام دارد.
روز برات :روزی که خیرات از این دنیا به آن دنیا ، به صورت مراسم ، برای مردگان محبوب فرستاده می شود.
طبق گفته ی مرحوم دکتر مهرداد بهاردر کتاب « از اسطوره تا تاریخ» ،
«....چند روز پیش از نوروز، مردم به آرامگاه می رفتند، چراغ می بردند و به
گریه و زاری می پرداختند ؛ بردن چراغ بدین منظور بود که مسیر ارواح را روشن
کنند، بدان امید که آنان باز گردند.»
خانه تکانی
نظافت عمومی خانه (خانه تکانی) – که در ایران، تاجیکستان و افغانستان
برگزار می شود ، در روزهای قبل از عید ، همراه با آیین زیارت قبور (روز
برات)، عمده ترین وواجب ترین آمادگی برای استقبال نوروز به شمار می رود.
خانه تکانی، عبارتست از، یک کوشش جدی و همگانی ، در برطرف کردن هرگونه آثار کهنگی، چرکی،غبار و آلودگی ازخانه .
خانه تکانی درمفهوم رمزی ، کنایه ای از لزوم یک تصفیه باطنی برای رویارویی با یک زندگی تازه است.
بشقاب سبزه
دوهفته قبل از نوروز ویا چند روزی قبل از خانه تکانی ، طبق رسوم بسیار
خوب و حسنه سال های متمادی، در خانه ها ،به تهیه انواع و اقسام بشقاب
سبزه، با شکل های متنوع و مختلف ، مشتمل برجوانه گندم،جو،عدس و جرء آنها
در داخل بشقاب وظروف فلزی یا سفالی و امروره حتی ظروف یک بار مصرف ،می
پردازند. رشد سبزه ی بشقاب نه تنها ، تفألی برای وضع محصول در مدت سالی که
در بپیش هست محسوب می شود، بلکه نمایشی از امید حاصلخیزی وباروری بیشتر
زمین ، در آستانه سالی که در پیش هست به حساب می آید.
تزکیه وتطهیر تن
درشب قبل از عید، یک نوع تن شویی و پاکیزگی ، غسل سنتی ، که امروزه
موافق با رسم مذهبی ادیان صورت می گیرد - و با تطهیر تن واصلاح سروصورت
همراه است- از سوی مردمانی که عید نورور را جشن می گیرند انجام می پذیرد تا
برای ورود به سال نو ، پاکی و تمیزی و نظم و انضباط ، الگو و سرمشق دیگران
و بالاخص کوچکترها قرار بگیرد.
پوشیدن لباس نو
عید نوروز وریده است به کوه و صحرا جامه عید بپوشید چه شاه و چه گدا امام خمینی
بعد از تطهیر وتزکیه رسمی و شستن تن و پاکیزگی بدن، پوشیدن لباس نو-
که در معنی آمادگی برای یک زندگی تازه که باید ،نوروز، آن را هدیه کند-
به صورت یک سنت دیرینه و بسیار دوست داشتنی و همراه با شادمانی از طرف
مردم، انجام می گیرد.
لوازم مربوط به انتقال نوروز
سفره نوروزی
سفره نوروز شامل بشقاب سبزه ، سینی هفت سین ،آینه شمعدان دار، شمع به
تعداد اعضا خانه ، یک جلد کتاب مقدس ( قرآن کریم ، انجیل، تورات ، اوستا)
،یک جام شیر ،یک ظرف ماست یا سمنو،مقداری سکه عیدی است و مردم بعد ار آماده
نمودن سفره ، بی صبرانه ،انتظار رسیدن ساعت تحویل سال نو (تحویل آفتاب به
برج حمل) را می کشند.
نوروز خوانی
نوروزخوانی یا بهار خوانی، گونه ای از آوار خوانی توسط نوروز خوان یا
عمونوروز است که در ایران رواج داشته است و هم اکنون در گیلان و مازندران و
گلستان رونق دارد و نوروز خوان ها پیش از آغاز فصل بهار به صورت دوره
گردی به شهرها و روستا های مختلف می روند و اشعاری در خوشی آمدن بهار و
عید، و امروزه با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می
خوانند که اکثرا" به گویش تبری و گیلکی است و خنده را بر لبان مردم کوچه و
بازار می نشانند.
گل گردانی و بلبل خوانی
در بعضی از جاها و بالاخص در آسیای میانه و کشور تاجیکستان، مراسم گل
گردانی و بلبل خوانی رسمیست پسندیده و دوست داشتنی ، و گل گردان ها از دره و
تپه و دامنه ی کوه ها ، گل چیده و اهل روستا و محله ی خود را از پایان
یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن سال نو و
نوروز مژده می دهند.
اعمال لحظه تحویل سال نو
ضمن اینکه حاضران خانه با بی صبری وبا دردل پروراندن آرزوهای خوب ،آمدن عید را انتظارمی کشند،
بزرگتر ها(مخصوصا" پدران مادران )، به تلاوت قرآن و غیر مسلمانان ،
به کتاب مقدس خودشان - که موجب برکت وسعادت خانواده است- وبه د عای عید،
که شامل درخواست وآرزوی سال بهتروهمچنین، دعا برای سلامت بازماندگان و
خوشبختی فرزندان است ، و یا با تفأل به دیوان خواخه شیراز، لسان الغیب حافظ
– که شگون به مبارکی روزهای سال است - اشتغال دارند.
البته دربعضی از جاها از جمله در مازندران و گیلان، چند لحظه قبل از
تحویل سال، فردی خوش نیت و پاک و خوش شگون و ترجیحا" حردسال، با بردن قرآن و
سبزه و شکوفه به بیرون از خانه ، مراسم مارمه یا مادرمه را اجرا می کند و
با ورود او به داخل منرل – که به معنی تحویل سال نو است – شور و شادی، خانه
را فرا می گیرد و اعضای خانواده با مصافحه و بوسیدن همدیگر ، سال نو را
تبریک می گویند و با نشستن بر سر سفره ، رسما" عید را آغاز می کنند.
رسم بعد از تحویل سال
طبق رسوم پسندیده ی بازمانده از گذشته،به محض تحویل سال نو ،عید با
خوردن نقل یا شیرینی شروع می شد ، تا بدین طریق ، در تمام سال ، دهان آنها
،شیرین و زندگی شان شاد و خوش و به یاد ماندنی باشد.
هفت سین
جالب ترین و خیال انگیزترین قسمت های سفره نوروز در ایام عید را «هفت
سین» تشکیل می دهد که عبارتست از، مجموعه هفت نوع محصول ، که تمام آنها در
زبان فارسی ،حرف سین،حرفی که در اول اسم« سبزه » و «سفیدی » است ، شروع می
شود.
سبزه:مظهر محسوس بهار وتجدید حیات دنیای نبات است.
سفیدی:رمز طهارت وصفای ضد اهریمنی دارد.
شایان ذکر است، در کابل و شهر های شمالی افغانستان ، سفره هفت میوه
متداول است، چیدن سفره مشابه با استفاده ار میوه خشک شده ، در بین شیعیان
پاکستان هم مرسوم است ،و علاوه بر این ، سفره هفت شین در میان زرتشتیان ، و
سفره هفت میم در برخی نقاط، واقع در استان فارس در ایران متداول است.
قرار دادن شمع ،سکه،کتاب مقدس در سفره نوروز، در کنار سبزه و سفیدی،
نشانگر آرزویی افزونی وفراوانی برای سالی جدید است و البته ،جور کردن هفت
سین در سینی های ایرانی ها، افغانی ها و... بر حسب سلیقه ها،اندکی تفاوت
دارد.
سیب آب،سپند وسبزه وسکه که اجزا عمده غالبا" مشترک در بین انواع هفت
سین هستند، رمزی دارند وبه نوعی با مفهوم تجدید سال ،تجدید خلقت ومعنی
فراوانی وثروت مربوط می شوند.
سیب:رمز خلقت و نماد زیبایی و تندرستی وشکوفه آن نشانه شکفتن بهارست
سپند در اعتقاد عوام ، اولین روئیدنی است که قبل از همه چیز، همراه بهار، از خاک بر می آید.
آب:مظهر حیات وآفرینش آغازین
سکه:که در هنگام تحویل سال ، در دست داشتن آن اکیدا"توصیه می شود، رمز
رزق و روزی و تفأل به ثروتی است که در سال جدید همه آرزویش را دارند.
البته در سر سفره امروزی ها، ماهی قرمز و حتی متأشفانه لاک پشت ،
دیده می شود که ان شاء الله ،ضمن حفظ سنت ها ،از آوردن چیزهای من در آوردی
پرهیز کنیم.
عدد هفت در اجراء سینی هفت سین
عدد هفت خود یک رمز مقدسی است واین عدد همانند آنچه در نزد بابلی ها
و عبرانی ها ی باستان سابقه دارد ،به نوعی با فکر خلقت وپیدا یش عالم نیز
ارتباط دارد.
مراسم شب عید:
مراسم این شب در گذشته بسیار تماشایی و جالب بود واز جمله شامل نمایش
وآتش بازی در داخل حیاط یا پشت بام خانه در شب عید یا بامداد نوروزبوده
است ؛ و هم اکنون در میان بعضی از زرتشتیان از جمله برخی از روستاهای یزد
مرسوم است.
آتش بازی در شب عید یک مفهوم رمزی دارد که ظاهرا"جنگ بین نور وظلمت
،جنگ بین زمستان تاریک وغمناک با بهار گرم وروشن وطربناک را مجسم می کند ؛
ودر واقع ، بازگشت به لحظه هایی را برای انسان مجسم می کند که دنیای ظلمت
، مورد هجوم دنیای روشنایی است ونوروز، که با موکب بهار می رسد آغاز یک
دوره تازه در یک دور کوچک آفرینش الهی است.
مراسم صبح روز عید
با توجه به مسائل پیش گفته در باره عید و رسم و رسوم آن ،هدیه تخم مرغ
پخته ی رنگ کرده ،یا نقاشی شده روی سفره - که جنبه زیبایی داشت - به
اعضای خانواده و به ویژه بچه ها، همراه با سکه وانواع شیرینی ، رسم مبارک و
فرخنده و به یاد گار مانده از سال های کهن است.
این تخم مرغ ها، نشانه و رمزی از مبدأ وآغاز عالم وشروع حیات جدید
محسوب می شود ،مظهری از باروری وتولید مثل هم هست که هدیه کردنش به بچه های
جوان، مشمول تفأل به واگذاری ادامه نسل به آنهاست.
فاصله دوازده روز بین نوروز وسیزده به در
اوقات مردم همه درشور و شعف و شادی وتفریح و تفرج می گذرد؛.بچه ها ،
شادمانه با انواع حرکات و بازی، عمر به خوشی وتفریح می گذرانند؛ واشخاص
بزرگ تر با روحیه ی شاد و خندان و با اشتیاق فراوان، به دید وبازدید وگردش
در باغ وصحرامی پردازند.
مردم افغانستان، در اولین چهارشنبه، سال نو را با گردش در طبیعت سپری
می کنند و ساکنان کابل در ایام عید، برای گردش به همراه خانواده، به مناطقی
که در آنجا گل ارغوان می روید ، می روند.
خوشبختانه رسم زیبا و سنت پسندیده نوروز، فاصله طبقاتی بین آدم ها را
از بین بر می دارد وبزرگ وکوچک وپیر وجوان را در فاصله ای کوتاه از سال،
با هم در یک سطح قرار می دهد تا خوش باشند و با مسالمت و آشتی و نوعدوستی
در کنار هم شاد سپری کنند.
غذاهای نوروزی
متداول ترین غذای در عید نوروز، پختن سمنو( سمنک،سمنی،سومنک،سمنه) است
که با استفاده از جوانه ی گندم درست می شودکه در برخی از کشورها، پختن این
غذا، با آیین های خاصی همراه است.
زنان و دختران در کشورها و مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکشتان،
ترکمنستان و اربکستان ، سمنو را به صورت دسته جمعی و گاه در طول شب می پزند
و در هنگام پختن آن، سرودها ی ویژه ای سر می دهند.
در بخش هایی از ایران در شب عید، سبزی پلو با ماهی درست می کنند و در
افغانستان سبزی چلو با ماهی و در ترکمنستان ، نوروزبامه ودر قزاقستان،
اویقی اَشار ودر بخارا، انواع سمبوسه؛ و بدین طریق هر منطقهه غذاها و
شیرینی های مخصوص به خود را دارد.
یکی از معروف ترین و خوش خوراک ترین شیرینی های ایرانی که در عید نوروز
از قدیم در شهرهای ایران تهیه و تدارک دیده می شود، و بسیار پر طرفدار است
، شیرینی آرد نخودچی است و البته در روستاها حلواهای خوشمزه و سنتی نسل به
نسل پخته می شود.
رمزمراسم روز های عیدنوروز
این مراسم شادی بخش و طربناک ،متضمن رمز بازگشت به شادی های یک بهشت
گمشده و با صفاست ، بهشت دنیای عاری از اختلافات طبقاتی و پرهیز از نزاع ها
و نفرت ها ، که وزش نفحه ی الهی ، آنها را مثل روزهای خلقت ، با هم در
نوعی از برادری روحانی متحد وهم سطح می سازد و همه در صلح و دوستی و
شادمانی روزگار می گذرانند.
سیزده به در(طبیعت گردی)
مراسم سیزده – که یکی از پرخاطره انگیز ترین و شور انگیز ترین روز سال
نو است و در تقویم های رسمی ایران روز طبیعت نامگذاری شده است - در خارج
از شهرو در فضای باز( دشت،صحرا،پارک،کوه، جنگل) انجام می یابد و جنبه
رمزی تشریفات مربوط به نوروز را کامل می کند.بشقاب سبره هایی که درین روز
با خنده وشادمانی، به خارج از شهر برده می شود ؛ وبرای شگون به آب انداخته
می شود ؛ در مدت دوازده روز تعطیلات عید، در ضمن رشد خود، همراه با دگرگونی
هایی که در هوای روز های بهار،غالبا" اجتناب ناپذیر است، به پیران با
تجربه ، فرصتی برای پیش بینی دوازده ماه آینده سالی را که تازه آمده است،
به دست می دهد.
به اعتقاد عامه ،دوازده روز اول سال نمونه تمام دوازده ماه سال محسوب
می شود وچون به روزهای عید تعلق دارند، رمزروزهای آغاز خلقت به شمارمی
آیند ودر واقع نفحه ی الهی در آنها می وزد.
روز سیزده ، در واقع متضمن فالی است که با خوش گذراندن آن،مردم می
کوشند در طی سالی که تازه به آن وارده شده اند، تمام دوازده ماه را به
سلامت ،به آسایش ،وبه شاد خواری به سر برند ، وبه ماوراءآن - سال بعدش - که
روز سیزده نماینده آن بشمار می آید ، سالم و سرحال و شادمانه به آن برسند.
اینکه این روز را با حد اکثر شادی وخوشی به سر می برند، متضمن بیان این
آرزوست که نحوست سیزده در سال جاری ودر آنچه بعد از آن پیش می آید،
دامان آنها را نگیرد وبدینگونه از نحوست سیزده برکنار بمانند و معتقدند
برای راندن نحسی از خانه به بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند و با
مبارکی به منزل بر گردند.
مردم با شرکت در پرداخت مخارج سیزده به صورت پیک نیکِ دسته های دوست
یا همسایه یا فامیل ها ،به کوه و صحرا می روندو با انواع بازی های شاد و
بگو و بخند مراسم را اجرا می کنند و هنگام ظهر، آش رشته یا بعضی، انواع پلو
صرف می کنند وعصر، کاهو سکنجبین می خورند و در کل روز را به گردش در
صحرا، بازی در میان سبزه یا کنار چشمه ها بسر می برند.
جوانها، بازی های پهلوانی، محلی وسنتی انجام می دهند.پیران در بازیهای
جوانان شرکت می کنند.دخترها در صحرا دسته های سبزه را گره می زنند
وغالبا"همراه با مادر بزرگها وبه اصرار آنها زمزمه می کنند:سیزده بدر، سال
دگر،خانه شوهر ،بچه بغل
مراسم روی هم رفته شامل تفریح،بازی،موسیقی وخوشباشی است وتمام روز سعی
می شود کدورت ها برطرف شود،ودشمنی تازه ایجاد نشود،وخاطرها از هر بدی
وناخرسند ی و تن ها از هر زحمت ومحنت در امان بماند.
نوروز در دوران معاصر
نوروز به عنوان یک میراث ارزشمند فرهنگی در دوران معاصر،همواره مورد
توجه بوده و هر ساله با شور و شعف بیشتر برگزار می شود و مورد حمایت بسیاری
از کشورها و سازمان ملل قرار گرفته است و وجهه ی جهانی پید اکرده است و آن
را با ریشه ایرانی به عنوان روز بین المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به
رسمیت شناخته اند ،چون به تعبیر زنده یاد و متفکر بزرگ اسلامی، دکتر علی
شریعتی:« نوروز که قرن های درازاست برهمه جشن های جهان فخر می فروشد . از
آن رو هست که یک قرار داد مصنوعی ، اجتماعی یایک جشن تحمیلی سیاسی نیست ؛
جشن جهان است و روز شادمانی زمین ، آسمان و آفتاب و جوش شکفتن ها و شور
زادن ها وسرشار از هیجان هر آغاز . »
دگر بارت چو بینم ، شاد بینم
سرت سبز و دلت ، آباد بینم به نوروز دگر ، هنگام دیدار
به آیین دگر ، آیی پدیدار آرزو می کنیم این بهار ،
بهار آرزوهایتان باشد
عیدتان خوش
در قدیم مثلا در دهه 60و70 انقدرباران میزد و تیلن ماست او راه می افتادومابعضی از کارها را انجام میدادیم تا هوا افتابی شود مثلا باعرض پوزش اسم 40 نفر کچل را می نوشتیم و یا حسن گولوشک درست می کردیم که جا دارد از مرحومه صبح نساءاکبری یادی کنیم(روحش شاد) و یا این شعرها را می خواندیم
افتاب برو افتاب برو ته مار دره شیر اش پجنه میا بور میا یور ته مار دره خرگوش پجنه
و یا
وارش زنده تیمبو تیم من ندارمه انار تیم دکنم شه غاز بیتم
ا خدا مه غاز بمرده چک چک دراز بمرده
تست هوش دهه50و60
یادش بخیر در ان روزها پیرمردها برای اینکه ببینند بچه های کوچک چقدر زرنگ هستند از انها می پرسیدند
1-ریکا:ته پیر جل دارنه یا پالن؟ جواب: جل
2-ریکا :ته پیر که خارنه یا جو ؟ جواب :هیچکدام
3-ریکا :بشناستمه ته پیر ریش بسوته راسته؟ جواب: نا کی باهیته
گاه شمار مازندران
گاه شمار مازندرانی
در گاه شماری مازندارنی که به نام «فرس قدیم» شناخته میشود، سال 365 روز دارد و آن دوازده ماه 30 روز است و 5 روز به نام «پیتک» یا «پتک» این سال، 6 ساعت و کسری کمتر از 1 سال خورشیدی دارد و از این رو ماههای آن گردان است و جای هر ماهش با گذشت 128 سال یک ماه پیشتر میافتد. مازندرانیها سال این گاهشماری را از «ارکه ما» (آذرماه) آغاز و به «اونما» (آبان ماه) ختم میکنند. پنج روز «پیتک» را هم به پایان «اونما» میافزایند و هر یک از ماهها را به ترتیب زیر چنین می خوانند:
ارکما (آذرماه)
دما یا دیما (دی ماه)
وهمن ما (بهمن ماه)
نوروز ما یا نرزما یا عیدما (اسفندماه)
سیوما یا فردین ما (فروردین ماه)
کرچ ما یا ک"رچ ما (اردیبهشت ماه)
هر ما (خرداد ماه)
تیرما (تیر ماه)
مردال ما یا ملارما (مرداد ماه)
شرویرما یا شروین ما (شهریور ماه)
میرما (مهرماه)
اونما (آبانماه)
نظیر
این گاه شماری را «امیر تیمور قاجار» در زمان محمدشاه قاجار، در کتاب
«نصاب طبری» زیر عنوان «اسامی ماههای فرس» چنین یاد کرده است:
سیوماه و کرچ و هره ماه تیر دگر هست مردال و شروین میر
چه اونه ماه وار که ماه است و دی ز پی وهمن و هست نوروز اخیر
پتک را بدان خسمه زائده به آئین هرگز صغیر و کبیر
مازندانیها
نخستین روز هر ماه را«مارماه» مینامند و در سپیده دم آن در هر خانه مرد
یا زن یا کودکی خوش قد پا به آستانه خانه میگذارد تا به آن خانواده، آن ماه
تا آخرین روز هایش خوش بگذرد. نیز در روز «مارما» هر ماه داد و ستد
نمیکنند و چیزی به کسی نمیدهند یا نمیبخشند و چنین کارهایی را بدشگون
میپندارند.
چگونگی
هوای هر روز از پنج روز پیتک را نشانه ای از هوای ماهی از پنح ماه پس از
آن میدانند. اگر هوای نخستین روز پیتک آفتابی باشد هوای روزهای «ارکما» را هم آفتابی میپندارند. یا اگر هوای دومین روز آن بارانی باشد، هوای «دما» را بارانی میدانند، بهمین گونه چگونگی «وهمن ما» و«فردین ما» و «نوروزما» میانگارند.
همچنین
هوای هر یک از روزهای طاق «کرچما» را تا چهاردهم، یعنی روزهای اول و سوم و
پنجم و سیزدهم، که جمله هفت روز میشود، نشانهای از هوای روزهای «کرچما» و
شش ماه دیگر سال میدانند.
مثلا اگر آسمان روز اول «کرچما» گرفته
و بارانی شود، هوای سراسر ماه «کرچما» را گرفته و بارانی میپندارند. یا
اگر هوای روز سوم آن باز و آفتابی شود، هوای تمام روزهای ماه «هر ما» را
باز و آفتابی خواهند دانست و بهمین طریق هوای روزهای پنجم و هفتم و سیزدهم
را نشانههائی از برای هوای ماه های «تیرما» «مردال ما» و ..«اونما»
میانگارند.
این هفت روز از «کرچما»
را «کرچ در» مینامند و در این روزها گلکاری نمیکنند، تن نمیشویند، موی
سر و چهره نمیتراشند و پشم گوسفند و موی بز نمیچینند و چون معتقدند که:
اگر گلکاری بکنند مار درخانه شان آشکار خواهد شد و آشیانه و تخم گذاری
خواهد کرد. اگر موی سر بتراشند یا تن بشویند، موی سر و تن و چهره شان سفید
میشود و میریزد. اگر پشم گوسفند یا موی بز را بچینند، بیماری و بلا در
دام میافتد
«لَله وا»
نی
مازندرانی «لَله وا» قرنها همدم و مونس جان چوپانان در دشتها و کوهها
بوده که روز و شب طولانی را با گوسفند و دام سر میکردند و گاهی عاشقیها،
رویاها و درد و درمانهای وصال خود را به هنرمندی با نی تقسیم میکردند.
تمام
مراحل و لحظات چوپانان نینواز با نغمههای خاصی همراه بود، شب هنگام شب
چرای گوسفندان در مراتع، عبور گوسفندان از ییلاق به قشلاق و بالعکس،
خوراندن آب به احشام، هدایت آنان به آخور و یا هنگام استراحت در روز و یا
شب با قطعهای خاص همراه بود.
علاوه بر این برخی نغمهها بیانگر احساسات و عواطف آرمان و آرزو و یا روایت رنجهای غریبانه چوپانان و گالشها بود.
عناوین
و نامهایی مانند کمرسری، میش حال، بورسرسری، تریکهسری، نقره سری،
کردحال، چپون حال، بازی حال، کشتی مقوم و دهها نغمه و قطعه دیگر نشان
دهنده جنبههای مختلف معیشتی، اندیشهای و احساسی چوپانان و گالشها است.
با
این همه تغییر و دگرگونیهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و تغییر در محیط
زیست، نابودی جنگلها، همه و همه، زندگی دامپروران سنتی مازندران را دستخوش
تغییر کرد و در نتیجه فرهنگ آنان را نیز دگرگون ساخته است.
*ساز للِهوا
یکی
از کارشناسان موسیقی مازندران میگوید: در مفهوم زبان تبری، لَلِهوا به
معنی نی و(وا) به مفهوم باد و به کار میرود، در فرهنگ موسیقی منطقه
لَلِهوا سازی بادی از جنس نی است که در فرهنگ فارسی با عنوان نی چوپان
شناخته میشود.
این ساز اختصاص به روابط و معیشت
دامپروری داشته و نغمات مربوط به آن بازگو کننده مجموعه روابط و ساز و کار
معیشتی چوپانان و نیز آرمانها و حرمانهای آنان است.
رضا دیوسالار میگوید: قدیمیترین نغمات مربوط به این ساز مانند(سلک حال) اختصاص به جابه جایی، چرا و وصف دام دارد.
بعدها
برخی نغمات مربوط به رپرتور آرسرنا و قطعات موسیقی مراسمی مانند رقص مقوم و
یا برخی الحان و نغمات آوازی همچون کتولی و کل حال نیز به مجموعه نغمات
این ساز افزوده شدند.
او معتقد است: در حال حاضر،
مهمترین نغماتی که توسط این ساز اجرا میشوند شامل کشتی مقوم، بورسری،
کمرسری، کل حال، نقره سری، سلک حال، چراغ حال، مش حال، تریکهسری،
جلویی(جلودری)، سما حال(رقص مقوم)، ولگه سری، غریبی، همه رهبردن، یاغی
بورده، کرده حال(چپون حال)، امیری، کتولی و بخشی از ترانهها است.
*جایگاه تاریخی و اجتماعی لَلِهوا
این
کارشناس در مورد جایگاه تاریخی اجتماعی لَلِهوا میگوید: لَلِهوا به
دلیل فرم محتوایی و ساختاری تکهها و قطعات مربوط به آن ریشه در تاریخ
فرهنگی زندگی مردم منطقه دارد.
قطعات قدیمی و اصیل این ساز عموما از نگرشی طبیعتگرایانه برخوردار هستند.
در جای ادبیات و فرهنگ شفاهی مازندران نام این ساز به چشم خورده و از موارد کاربرد و اهمیت آن یاد میشود.
مه یار اگه چپون نیه، من و نِِه خنه نشومِبه
(یارم اگر چوپان نباشد به خانهاش نمیروم)
و نِه للِه چل مقوم نیه، من ونِه خنه نشومبه
(اگر نی او چهل مقام نباشد(ننوازد) به خانهاش نمیروم)
دیو
سالار میافزاید: لِْلهوا در بدو امرسازی مطلقا چوپانی و واسطه ارتباط
گالشها و چوپانان با احشام و طبیعت بود، بعدها این ساز در اعیاد، جشنها،
عروسیها و مراسم ختنه سوران مورد استفاده قرار گرفت.
او
با بیان نقل قولی از استاد حسین طیبی اضافه میکند: مورد ویژه استفاده از
این ساز هنگامی است که کسی مورد حمله پلنگ، ببر و یا گرگ قرار میگرفت و
جراحاتی بر میداشت، اعضای خانواده فرد مجروح به منظور پیشگیری از احساس
تنهایی و یا به خواب رفتن بیمار از نوازنده للِه وا دعوت میکردند تا بر
بالین فرد مجروح حضور یافته و به صورت مداوم به نواختن ساز بپردازد، زیرا
این عمل مانع از آن میشد تا بیمار به خواب عمیق فرورفته و دچار کابوس شود.
به
گفته این کارشناس موسیقی مازندران، للِه وا هنوز هم از سازهای رایج بومی
در سراسر البرز شمالی و جنوبی به شمار میرود و در میان فرهنگهای
مازندرانی، گیلی، تالشی، کوهشی، طالقانی، الموتی و برخی پاره فرهنگهای این
ناحیه همچون سنگ سری، افتری و سرخهای مورد استفاده است.
دیو
سالار تاکید کرد: با این تحولات اجتماعی چند دهه گذشته و تغییر ساختار
دامپروری سنتی در مازندران این ساز را در معرض منسوخ شدن قرار داد.
وی
از حسین طیبی، ابولحسن خوشرو، نورالله علیزاده و ارسلان طیبی به عنوان
معروفترین و فعالترین نوازندگان للِه وا در حال حاضر نام برد.
این
کارشناس تصریح کرد: للِه وا اصلیترین ساز موسیقی مازندران و در اصول
چوپانی و از لحاظ ساختار شبیه نی سنتی است، ساز بادی که نامگذاری آن نیز به
جنس ساز و عامل ارتعاش آن هوا است اشاره دارد.
جنس للِه وا از ساقههای گیاه نی و دارای هفت بند و شش گره است که پنج سوراخ آن در جلو و یکی در پشت آن قرار دارد.
دیو
سالار میگوید: تفاوت للِه وا با نی سنتی این است که دهانه نی به طرف داخل
تراشیده شده برای اینکه به آسانی میان دندانها قرار گیرد و یک قطعه فلز
یا تلق روی آن قرار میگیرد، در جایی که دهانه للِه وا از طرف خارج تراش
خورده تا به راحتی روی گوشه لب قرار بگیرد و برای نوازنده ایجاد مزاحمت
نکند.
موسیقی مازندران مانند موسیقی دستگاهی
ایران از سیستم متمرکزی برخوردار نبود و نیست، زیرا با الهام جلوههای
گوناگون زندگی مانند کار و تولید، جشنها، آیین نورزی، لالاییها، نوازش در
مراسم عزا و سوگها شکل گرفته است.
مدیر فرهنگ
خانه مازندران نیز میگوید: این پراکندگی در موسیقی سازی بیشتر دیده
میشود، به عنوان نمونه تکوین رپرتوآر للِه وا، بیشتر در ارتباط با کار
دامی و رپرتور آر سرنا، نقاره، کمانچه و تنبک در ارتباط با آیینها وجشنها
بود.
احمد محسنپور معتقد است: دو تار و کمانچه
هم در جشنها نواخته میشد، هم در شب نشینیها البته از للِه وا، در شب
نشینیها نیز استفاده میشد.
وی میافزاید:
موسیقی آوازی مازندران عبارت است از امیری یا داستان امیر و گوهر، طالبا یا
داستان طالب و زهره، لیلی جان یا کتولی، کیجا جان( ترانه) که در برخی از
روستاهای شرق مازندران به «رز مقوم» و در غرب این استان به «کیجا جانک»
معروف است، آق ننه، همدم جان، غریبی یار، طیبه جان، حقانی یا اغانی حیدر
بیگ و صنم بر، داستان رعنا و نجما، داستان فاطمه و مسکین، گره سری(لالایی)،
نوازش، هرایی، و لگه سری و نوروز خوانی که همه این آوازها را خوانندگان و
شعر خونها( کسانی که شعر و موسیقی میدانند و میخوانند) و خِش
خونها(دارندگان صدای خوش) اجرا میکنند.
محسن
پور اضافه کرد: موسیقی سازی به چند بخش تقسیم میشود شامل موسیقی چوپانی
مانند غریب حال، مِش حال، دنبالهی مِش حال، کمر سری یا تک سری یا تبری،
زاری حال، شتر حال، چراغ حال یا چرا حال، کیجا کرچال، گله روبردن، پرجایی
حال، کرد حال یا چپون حال، خارک جان خارک که این قطعات با ساز للِه وا
نواخته میشوند، همچنین موسیقی برای سرنا و نقاره مثل پیش نوازی، یک چوبه،
ترکمونی یا ریزه مالی، دوچوبه لیلا، سه چوبه جلوداری یا سنگین، ور ساقی،
ریزه مالی یا ریز وباریز، روونی و شر شور.
موسیقی برای کمانچه مانند آواز، بیات، سحر خونی، مناجات، کشتی و مثنوی و موسیقی سازی برای دو تار مانند ساربونی را میتوان نام برد.
مدیر فرهنگ خانه مازندران، سازهای امروز مازندران را للِه وا، سُرنا، قرنه، دسرکوتن، کمانچه، دوتار، دست دایره و دهل دانست.
برف نامه یا ورف نامه
رف نامه این سنت کهن ایرانی یادتان نرود
برف می بارد ریز ریز در هوا
قاصد ما آمده نزد شما
اگر قاصد مارا کنی رو سیاه
شیرینی داری از سوی ما
اگر قاصد ما گردد رو سفید
شیرینی داریم از سوی شما
آقای جعفری فامیل عزیز شام یادت نرود
شب یلدا
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.
این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
درباره واژه
واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی ( دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده[۱]) میگفتند که ماه تولد خورشید بود.
واژه دی dey از day پهلوی و از dadhva اوستایی آمده است که به معنی خداوند و آفریدگار است و این واژه با day انگلیسی که خود از daeg و tag ژرمنی متقدم آمده است مرتبط نمی باشد.[نیازمند منبع]
ماه دی در تقویم مذهبی ایران باستان آغاز سال نو مذهبی بوده است. چنان که میراث آن از راه میترائیسم به مسیحیت و تقویم امروزی نیز رسیده است.
پیشینهٔ جشن
ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۲] بدینسان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۳] در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۴] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد.[۶] در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده میشد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام میگرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز میدانستند و در جبههها رعایت میکردند و خونریزی به طور موقت متوقف میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خورروز در برابر آن میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.
تأثیر یلدا در جشنهای دیگر اقوام
جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانهٔ عروس میبرند.
در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می شود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور هم نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصا” انار و هندوانه و ازگیل می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلهنشینان شدهاست.
همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقهاست در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در ابن استان هاست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است. یکی از آیینهای ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را آنقدر هم میزنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده میشود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کفها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان میافزایند.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنیهایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اتاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینهکش آفتاب میخورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانوادههایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کردهاند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس میفرستند. در این طبق میوهها و خوراکیها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته میشود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار میگیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس میگردد.[نیازمند منبع]
مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
در کردستان نیز خانوادههایی که عروس به خانه بخت فرستادهاند خوانچههایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد میفرستند.
خوراکیها
از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل میباشدکه دارای طبیعت گرم میباشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان میباشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر میباشد.
نجما نوعی آهنگ محلی مازندرانی است. نجما، نام عاشقی است که در فراق معشوقهاش به نام «رعنا» ترانههایی ساخته که در آهنگ ابوعطا خوانده میشود. این داستان که مانند ویس و رامین و لیلی و مجنون سرگذشت جانگداز دل دادهای را تشریح مینماید. گوینده این داستان همان عاشق حقیقی این سرگذشت میباشد. از داستانهای بومی مازندران بوده و در اغلب نقاط مازندران، روستاییان آن را به یاد سپرده و در زمان جشن و شادمانی و شبنشینیها و مجالس عروسی و سرور میخوانند. تاریخ زندگی سراینده به تحقیق به دست نیامد، ولی محقق است از زمان باستان مشهور صفحات شمال بودهاست.
نوروز خوانی
(زبان مازندرانی: نِئرو بَخونی ئی)
نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها میآیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میرود و میخواند:
باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ
بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خوش آمد
صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی میکند .
(زبان مازندرانی: وِرف رِ چال)
یکی از مراسم قابل توجه در ارتباط با آب در روستای اسک واقع در جاده هزار مراسم ورف چال است. این مراسم در یکی از روزهای جمعه در فاصله اول تا پانزده اردیبهشت ماه که آخرین برفهای زمستانی در حال ذوب شدن است. انجام میشود. تاریخ اجرای این مراسم قبلا" از طرف بزرگان محل به اطلاع عموم رسانده میشود. در این روز کلیه مردان محل جهت انجام مراسم ورف چال واقع در دامنه کوه دماوند پس از صرف صبحانه با همراه داشتن غذای ظهرو بساط میوه و چای از روستا را ندارد و امور روستا در این روز در دست زنهای محل است که با اجتماع درمساجد و نقاط دیگر به اجرای برنامههایی مانند عروس و داماد شاه وزیر بازی و ... سرگرم هستند از ورود هر مردی به داخل روستا جلوگیری میشود در صورتی که مردی به تذکرات و اخطار آنها توجهی نکند و داخل روستا شود به شدت با چوب به وسیله زنهای محل تنبیه میگردد. مردان روستا پس از رسیدن به محل ورف چال که از دوران گذشته چاهی درآنجا برای جمع آوری برف به وسیله شخصی به نام سید حسن ولی حفر شده و مقبره او نیز در روستای نیاک محل زیارت اهالی منطقه است اقدام به جدا کردن قطعات برف از کوه میکنند و هر کس به توانایی خود مقداری از قطعات آخرین برف زمستانی را به داخل چاه میریزد. پس از پرشدن چاه از برف و پوشانیدن در چاه مردان به صرف ناهار و چای و میوه در اطراف چاه میپردازند و نماز به جامی آورند. سپس همگی به روستا باز میگردند. این مراسم ریشه در مبارزه با کم آبی برای مسافران و دامها در فصل تابستان دارد با توجه به این که منطقه مورد بحث در گذشته یکی از مناطق دامداری محسوب میشد، دامدارها برای تأمین آب مورد نیاز دامها در فصل تابستان که برفهای روی کوه آب میشد اقدام به ذخیره برف در این چاه میکردند تا درموقع کم آبی، آب مورد نیاز دامها را فراهم کنند. امروزه منطقه مورد بحث اهمیت کذشته خود را از نظر پرورش دام از دست داده ولی این سنت قدیمی همچنان در بین اهالی محل ادامه دارد.
افتاب خواهی
اگر بارندگی زیاد باشد برای این باران بند بیاید نام هفت یا چهل کچل را بر
کاغذ مینویسند و آن به بندی آویزان میکنند تا باد بخورد و باران قطع شود
یا با خواندن دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و در آمدن خورشید
میکنند.
در روستای کرات کیاسر از توابع ساری، اگر باران ببارد و مانع فعالیت
کشاورزی شود، زنهای روستا به طور جمعی شعر زیر را میخوانند: باران کو،
باران بی پایان کو، گندم که زیر خاکه، از تشنگی هلاکه، یا سلیمان، روز
آفتاب و شب باران.
در روستا ولویه کیاسر ساری هنگامی که باران به مدت چند روز ادامه داشته
باشد برای بند آمدن آن بچههای روستا قوطیهای حلبی را به نخی میبندند و
دو سر نخ را میگیرند و در کوچههای محل راه میروند و دسته جمعی شعر زیر
را میخوانند: قوطی قوطی افتاب کن، یک مشت برنج تو ابا کن، ما بچههای
گرگیم، از سرمایی بَمِردیم، یا قرا، یا کتاب فردا بشه آفتاب.
در روستای کلیج کلا دودانگه در هنگام بارش زیاد باران، بچههای محل لباس
کهنه میپوشند و با جارو و گل و لای کوچهها را به هم میزنند و میخ وانند
بابروم بابروم، امروز آفتاب فردا آفتاب پیرا (پس فردا(آفتاب آنگاه افراد هر
خانواده به بچهها مواد غذایی و یا شیرینی میدهند.در روستای علی اباد
منطقه سواد کوه، وقت بارش زیاد باران اهالی محل پارچهای را از امامزاده
شاهزاده حسین میربایند پس از آفتابی شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه
دیگر به امامزاده پس میدهند.
(زبان مازندرانی: سِیو)
گرفتگی ماه و خورشید را ظل (تاریکی) مینامند و معتقدند که اژدهایی جلوی آن را گرفته است در این حالت برای رهایی و برطرف شدن تاریکی از ماه به پشت بامها میروند بر ظرف مسی میکوبند و با تفنگی تیراندازی میکنند. علاوه بر اینها نماز ایات میخوانند و دعا میکنند.
(زبان مازندرانی: گِوارِ دَبِستِنه ئی)
در بیشتر نقاط شهری و روستایی مازندران رسم بر این است که در دهمین روز تولد نوزاد عدهای از بستگان و آشنایان برای صرف ناهار دعوت شوند پس از صرف ناهار و چای و شیرینی مادر بزرگ و یا قابلهٔ کودک را در گهواره میبندند در بعضی مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشداین وظیفه را مادر بزرگ طرف مادری به عهده میگیرد سپس مدعوین پولی به عنوان هدیه در گهواره طفل میگذارند.در بعضی از روستاهای شهرستان نور پس از خوابانیدن نوزاد در گهواره، بستگان طرف مادری نوزاد، روی گهواره گردو یا نبات میشکنند و یا گهواره را چند بار به شدت تکان میدهند این کار به این دلیل انجام میشود که اگر در طول زندگی بین پدر و مادر نزاعی رخ داد گوش طفل به سر و صدا عادت کرده باشد.
یکی از مراسم دوران کودکی مراسم دندان سری است که همزمان با ظاهر شدن اولین دندانهای طفل برگزار میشود. در این مراسم مادر کودک شیر برنج یا آشی که انواع حبوبات در آن وجود داشته باشد میپزند و کاسهای از اش را به خانه فامیلها و دوستان میدهد معمولا" رسم است که افراد هنگام پس دادن کاسه، هدیهای مانند جوراب، روسری یا پول در آن میگذارند
خواستگاری از دختر توسط اقوام نزدیک داماد صورت میگیرد. بعد از رضایت خانواده عروس فردای آن شب غذا و شیرینی تهیه دیده برای خانواده عروس میفرستند. برای مراسم اره گیرون یا سهمان بله برون به خانه عروس میروند و با دادن انگشتر به عروس در واقع او را برای پسر شان نشان میکنند. در همان شب بله برون میزان شیربها (زر) را نیز معین میکنند بعد از این مراسم دوران نامزدی آغاز میشود که معمولا" از ۶ ماه تا ۲ سال طول میکشد.چند روز مانده به عروسی مقدمات آن را فراهم میسازند. به خرید میروند و برای عروس داماد پیراهن، پارچه، و وسایل دیگر میخرند. برای دعوت کردن مردم به عروسی زنی را به عنوان خبر گیر به خانههای مردم میفرستند تا همگی را برای عروسی دعوت نماید. یک روز قبل از جشن از خانه داماد تمام مخارج جشن عروسی از قبیل برنج، مرغ، گوشت، روغن به نام خرج بار، را بار اسب میکنند و همراه چند گوسفند پای کوبان به خانه عروس میفرستند مردم نیز کمکهایی به نام سوری در مجمعهای مسی گذاشته و روی ان را با پارچههای رنگی میپوشانند و آن را بر سر گرفته به خانه داماد میبرند. شب قبل از عروسی ? حنابندان ? میگیرند. صبح روز حنابندان، عروس و داماد جداگانه با جشن و پای کوبی به حمام میروند دلاک در حمام به عروس و داماد شربت و شیرینی میدهد و اسپند دود میکند. سپس عروس و داماد جداگانه سوار بر اسب، همراه دوستان به خانه میروند. شب حنابندان عروس و داماد جداگانه در خانه خود، مراسم حنابندان را انجام میدهند در خانه عروس، خواهر یا یکی از دوستان عروس حنا در دست عروس میگذارد و در خانه داماد نیز دوستان داماد در دست او حنا میگذارند.روز عروسی وعقدکنان خانواده عروس و داماد جداگانهمیهمانان ناهار میدهند. بعد از ظهر عروسی داماد به همراه فامیل و دوستان برای آوردن عروس به طرف خانه عروس راه میافتد داماد از قبل اسبی را تزیین میکند تا عروس را روی آن بنشاند وقتی به خانه عروس رسیدند خانواده عروس با نقل و شیرینی و دود کردن اسپند به استقبال آنها میرود پدر یا برادر عروس، نانی را به کمر عروس با شال سفید یا سبز مینشانند به این نیت که اولین فرزندشان پسر باشد و پیر بچه دیگری آیینه به دست جلوی اسب عروس راه میافتد. در بین راه دوستان داماد با پای کوبی و تیر اندازی، در شادمانی سهیم میشوند گاهی نیز با گذاشتن مسابقه اسب دوانی بر عروسی میافزایند.وقتی که به در خانه داماد رسیدند داماد از اسب پیاده نارنج، انار، یا سیبی، را در دست میگیرد و به سمت عروس پرت میکند عروس باید آن را بگیرد و سپس آن را با هم بخورند. عروس ابتدا وارد خانه نمیشود مگر اینکه پدر داماد سکهای یک راس گاو و یا زمینی را به عنوان رونما یا پاناز به عروس بدهد. وقتی عروس وارد حیاط خانه شد مادر و خواهرهای داماد اسپند دود میکنند و نقل و نبات و شیرینی به همراهان میدهند تمام مهمانان شام را در خانه داماد میخورند وپس از خوردن شام آنجا را ترک میکنند تنها زنی به نام ? عروس مار ? همراه عروس میماند. صبح روز بعد از عروسی عروس باید صبحانه را آماده کند و به خانواده داماد بدهد. خانواده داماد نیز لباس، پول، پارچهای را به عنوان خلعت به عروس میدهند سه روز بعد از عروسی، عروس و داماد به عنوان سلام به مادرزن، به خانه عروس میروند که به آن زن مار سلام میگویند. جهاز عروس را یک روز قبل از عروسی به خانه داماد میبرند.
دام دارهای منطقه عقیده دارند افراد ناپاک نباید وارد گله گوسفند بز شوند زیرا گوسفند از رمه موسی است. به همین دلیل نیز زنها حق دوشیدن شیر گوسفندان را ندارند زیرا ممکن ناپاک باشند از این رو دوشیدن شیر گوسفند و بز وظیفه مردان و دوشیدن شیر گاو بر عهده زنها است. عقیده بر این است که باید وقت خشکسالی و یا روزی که گوسفند به طور رایگان بین اهالی محل توزیع شود. این شیر در منطقه «بلده» نور به «حلوی شیر» معروف است. در گذشته که دام دارها پس از پایان فصل سرما به طرف کوه میآمدند در روستای «هفت تن» لاریجان آمل عقیده بر این بود که گوسفند را باید داخل امامزاده «هفت تن» بدوشند و شیر تولیدی را به متولی امامزاده بدهند
(زبان مازندرانی: پدرام سروش)
از مراسم به جامانده در سرزمینهای آریایی (ایران و مازندران)، چهارشنبه سوری است که در پایان چهارشنبه هر سال برگزار میشود. صبح روز چهارشنبه آش هفت ترشی، درست میکنند. آشی که هفت نوع ترشی مانند آب نارنج، آب لیمو، آب انار، سرکه، گوجه سبز، و آب ازگیل در آن میریزند و بعد از آماده شدن بین همسایهها پخش میکنند غروب روز میخوانند با آرزوی شادی و خوشی برای خود و خانواده خود از روی آتش میپرند. آنها میخوانند : چهارشنبه سوری کمی پارسال دسوری کمی، امسال دسوری کمی روستای گرجی محله را میتوان مهد موسیقی شرق مازندران دانست .دو استاد بزرگ -محمد رضا اسحاقی و محمد الیاسی از اخرین باز ماندهای نوروزخوانان میباشند